-
خدافظی
پنجشنبه 26 شهریورماه سال 1388 21:34
بستم و رفتم رد زندگیم.خوش باشین
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 شهریورماه سال 1388 21:26
میدونی شاید در اون لحظه بهت غر بزنم ولی بعدش که یاد چشات میوفتم دلم یه جوری میشه و فکر میکنم کاش یه خورده خوش اخلاق بودم. یک ساعت از خاطرات یک روانی
-
میتونم ؟؟؟نمیتونم؟؟؟
یکشنبه 11 مردادماه سال 1388 22:35
سلام بالاخره برگشتم.یعنی کلا برگشتما. رفتم ایران و برگشتم.برگشتم لب و حالا هم برگشتم به وبلاگ. نمیدونم این خاصیت بالارفتن سن وساله یا چی یا اینکه هر سال تولد علی تولد منو کاور میکنه(علی متولد ۹ مرداده و من ۱۱)یا دلتنگیم برا مامانم یا چیزایی که تو این مدت دیدم و مثل آدمای ترسو فقط سکوت کردم یا این ضربه ای که امروز با...
-
دو سال!!!
جمعه 1 خردادماه سال 1388 03:20
نشستم رو صندلی و دارم با دسک تاپ کار میکنم.یه لحظه کوتاه سرمو بر میگردونم تا ماهیچه های گردنم+چشام خشک نشن. فکر کنم برا اولین باره که دارم تختمونو از بیرون نگاه میکنم.یه چیزی تو دلم تکون میخوره الان دوساله که همخونه شدیم دوسال و چهار روز و من هنوز منتظرم بیدار شم وببینم تو تخت قدیمیم خوابیدم و به خودم میگم وای خواب...
-
اعلام وضعیت
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 20:10
سلام به همه عزیزان و نورچشمیان گل. راستش من وقتایی که امتحان دارم خودمو حسابی میبازم و کلا قاط میزنم.(البته من در حالی که خوش و خرم هستم هم یه هوا قاطم.) به هر حال که امتحانم تموم شد و من الان یه انسان خوشحال خوشبخت و راستش میخواستم بعد از امتحانم یه عکس از وضعیت بهم ریخته خونمون بزارم که همه ببینین چقدر من خودمو...
-
...یکیم از دیوار پرید!!!
چهارشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1388 01:03
خدا جونم واقعا شکرت. یعنیا دمت گرم. بابا جون من تو این همه گرفتاری این دیپ دپرشن چیه دیگه. ولی عجب دردیه ها.از اون وقتایی که خودتم نمیدونی چته وقتیم یکی ازت میپرسه میمونی بگی آخ کجام!!! ولی بازم ایول به خداییت خوبه پاک و طاهر ایدز نگرفتم والا!!!
-
؟؟؟
چهارشنبه 19 فروردینماه سال 1388 21:28
عشق یعنی اینکه تو ردیفای خلوت کتابخونه همو بغل کنیم.
-
عیدانه
پنجشنبه 6 فروردینماه سال 1388 03:09
به نام خدا به به میبینم عید شده و شما هم به دلیل تعطیلات و این حرفا دیگه وبلاگ نمی آپین. امسال خیلی هم به موقع عید شد.یعنی به این میگن ستم که شما شب عید شونصدتا مهمون داشته باشین که تا تصف شب منزل شما تشریف داشته باشن بعد یه سارای دیگه بگه همین الان من ظرفا رو میشورم و شما هم بگین نهههههه و بمونین تو رودروایسی و...
-
خوشگلتر میشویم!!!
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1387 06:11
در راستای اینکه دلمان خواست به علی جان خانمان یک حال اساسی دهیم و هم اینکه عید و خونه تکونی و این حرفا و بالاخره مهمترین دلیلش همت بالای مامان جان دوست جانمان هم اکنون در این مکان یه سارای خوشگلتر(من همیشه یه چیز استثنایی بوددم)با موهای لولایت شده(نسکافه یی یه کمکی روشنتر)داره برای شما تایپ میکنه.دوصد افسوس که نمیتونم...
-
ژولی پولی!!!
شنبه 26 بهمنماه سال 1387 18:34
خیلی خسته بودم ودلیل اصراتو برا بیرون رفتن و شام خوردن نمیفهمیدم.اومدیم خونه و تو میخواستی که من لباسمو عوض کنم.منم که لجباز گفتم دیگه شام بیرون خوردن که این حرفارو نداره.با همون سروضع ژولی پولیه از بیمارستان برگشته و خسته کوفته گفتم من همینجوری میام.خندیدی.گفتی من نماز بخونم بریم.منم خوابیدم و گفتم ولش کن دیگه همه...
-
ملت شهید پرور!!!!
چهارشنبه 2 بهمنماه سال 1387 05:36
یه عالمه چیز میز نوشته بودم که امشب بیام آپ کنم. غذا درست کردم و اومدم جلوی تلوزیون که هم اخبار ببینم هم شام بخورم. دیدم داره یه چیزایی در مورد ایران وسط مراسم تحلیل اوباما و مراسمات مربوط به کاخ سفید میگه. آقا شام ما گه به ... رفت.گفتم تا حسشو دارم بیام مراتب سپاسگزاریم رو به ملت شهیدپرور تقدیم کنم. عزیزانم مرسی که...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 آذرماه سال 1387 19:17
خب خب! ظاهرا بلاگستان همه دلشون برام تنگ شده .راستش من هستم.حتما همه از کامنتایی که میذارم متوجه شدین. راستش تو این مدت تقریبا داشتم کارای دانشگاهو انجام میدادم به اضافه اینکه استاد بی پیر بهم گفته که چون فیلدتو عوض کردی یه چندتا پیپر بخون که میای تو لب تا چند وقت مثل بز منو نگاه نکنی و هی سورپرایز شی.(به جون خودم اگه...
-
!!!!Tout va bien
سهشنبه 28 آبانماه سال 1387 00:10
سلام به همه دوست جونای گل خودم. اولا که هیچ خبری از اون خبرا که شما فکر میکنین نیست.(الان مگه ایران چه خبره که به هر وبلاگی سر میزنی یکی یا میخواد بچه دار شه یا شده؟؟؟) میخوام به تلافی این مدت که ننوشتم یه پست طولانی بذارم. اون خبری که من مدت ها منتظرش بودم و داشتم خودمو میکشتم مربوط به اپلای دانشگاه بود. من برا ترم...
-
Admission
شنبه 25 آبانماه سال 1387 17:41
سلام اصلا اومدم بگم امروز یکی از اون روزای مامانه.یه هوای جیگر و مه آلودی هستش که نگو. همین الان که دارم از پنجره خیابونو تماشا میکنم نقشه میکشم که کجا بریم و چیکار کنیم. دلم میخواد شعر بخونم. اصلا انگار این وصف حال منه. من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هشیار است. خیلی خوبم خیلی خوشحالم. میدونم برا ذوقیدن زوده و باید...
-
بدون شرح!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
جمعه 17 آبانماه سال 1387 04:45
خستم.عصبانیم. از دست خودم بیشتر از همه عصبانیم. کسی که هنوز هم دنیا و آدماشو درست نشناخته. وای خدایا...........
-
Body of lies
چهارشنبه 24 مهرماه سال 1387 17:33
زرنگ میشوییم!!!! اینکه فوری وفوتی دوباره اومدم برا اینه که بگم دیشب چی شد. فیلمش خیلی قشنگ بود. اما....اگه از اون دسته از انسانهای فرهیخته هستین که ...وز رو به شقیقه ربط میدین و با کوچکترین حرکتی رگ مسلمونیتون بالا میزنه بهتره این فیلم رو نبینین. چون محور فیلم در مورد گروه های تندرو مسلمون و ترورهاییه که میکنن.(و اگه...
-
Lost
سهشنبه 23 مهرماه سال 1387 18:18
مدتهاست داری با خودت فکر میکنی.به چی؟؟؟؟خودت هم نمیدونی؟؟؟ انگار که به صبح از خواب بیدار شدی و دیدی مثل این سریال که اکثر بلاگرهارو شیفته کرده(خداییش نمیدونم چی داره که شما دوسش دارین اینجا که تو رنکینگ سریالهای معمولیه.)لاست .تو هم تو دنیای خودت گم شدی. مشکلت یه خورده با اونا فرق داره میدونی کجایی. نمیدونی...
-
Love is All or All is Love
سهشنبه 2 مهرماه سال 1387 21:49
نمیدونم چرا هر وقت یه فرصتی میشه ومن با علی در مورد تمام سالایی که گذشته وخاطراتمون حرف میزنیم بعدش من باید خودمو با این آهنگ مارک آنتونی خفه کنم؟؟؟؟؟ دیشب کلی با هم در مورد این که چی شد اصلا حرف زدیم.جالبه که خودمون اونوقت نفهمیدیم چی شد.اصلا شاید یه روز یه کتاب از اینا نوشتم و اسمشو گذاشتم خاطرات و خطرات!!!(خیلی...
-
خستم!!!!!
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1387 17:25
سلام دوست جونا. خوبین؟؟؟؟ من زنده ام. به قول معروف هستم ولی خستم. دارم یه کارایی میکنم.خیلی گرفتارم.نتیجه اش معلوم بشه میرسم خدمتتون. ببینم هنوز دارین دعا میکنین دیگه... عزت زیاد.
-
دعا بفرمایین!!!!
سهشنبه 19 شهریورماه سال 1387 05:58
سلام خوبین؟؟؟ دوباره دعا واجب شدم.شرمنده که وقتتونو میگیرم ولی دعا بفرمایین. مرسی.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 مردادماه سال 1387 19:46
اومدم!!!!!!!!!!!! بالاخره اسباب کشی تموم شد(با کمک وتوجه تمام ائمه و معصومین سرشناس و ناشناس) مهمونی هم به خیر و خوشی گذشت(ترکشش بد فرم به علی برخورد کرده بود یکشنبه بعدظهر از ۲تا ۶:۳۰ خوابید.) همون هایی که خودم میخواستم درست کردم(اون نظرخواهی تنها برا این بود که نشون بدم چقدر دموکراتم.مگه من چیم از دکتر کمتره؟؟؟) حیف...
-
Party invitation
دوشنبه 21 مردادماه سال 1387 21:22
عزیزکانم. سلام و عرض ارادت. از اونجایی که آبجیتون یا نمیاد یا وقتی میاد برا مدد جوییه.در همین راستا من شنبه همین هفته ای که توشیم.(اگه کسی گفت شنبه هفته دیگه خودش میدونه ها )مهمونی دارم و یه بر جمعیت دعوت کردم.(جوگیر شدم ییهو) حالا.من نمیخوام همش تو آشپزخونه باشم.مهمونا هم یه تعدادیشون وجتریین میباشن. خودم فکر کردم...
-
felicitation
جمعه 11 مردادماه سال 1387 17:12
سلام به عزیزان گوشه جگری(یارا جونم کی میای دلم تنگیده) عزیزانم شما همه مستجاب الدعوه بودیم من خبر نداشتم؟؟؟؟ ممنون از همه دعاهاتون.من الان شدیدا در حال اسباب کشی هستیم. یعنی در واقع من الان وسط اسباب اثاثیه ای که جمع کردم دارم یه کارایی شبیه زندگی میکنم که بیشتر به در راستای رستگاری بودن نزدیکه تا زندگی. بالاخره من و...
-
اطلاعیه
سهشنبه 8 مردادماه سال 1387 20:56
بچه ها دعام کنین. خیلی به دعاتون احتیاج دارم.
-
wٌٌhen i dream at night
سهشنبه 8 مردادماه سال 1387 01:37
میدونین من کلا از اون آدمایی هستم که اگه خدای نکرده با یه آهنگی حال کنم اینقدر گوش میدم که خواهر و مادر آهنگ و خواننده کلا به ...اک میره. الان نمیدونم چه طوری بعد از قرنی این آهنگ when i dream at night از برادرمونmarc anthony از آرشیو آهنگام پیدا کردم و دارم دیوونه میشم باهاش. میدونی الان دلم چی میخواد؟؟؟؟ اینکه تو...
-
.......... مهمان عزیزم زه در آید.
جمعه 4 مردادماه سال 1387 19:42
سلام من اومدم. یعنی این که میگن زپلشک آید و زن زاید و مهمان عزیزم زه در آید راست میگن. در این راستا ما (من و علی)برا آخر جولای که میشه 9 مرداد میخوایم اسباب کشی کنیم. حالا این که خوبه بذارین از اول بهتون بگم که این هفته چی گذشت به من. اول هفته ای که توش هستیم علی با این استاد که قراره PHD رو باهاش بگذرونه قرار گذاشت...
-
True Love
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1387 05:46
چرا حلقه ازدواج باید در انگشت دوم قرارگیرد؟ ۱-ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را خم کرده و پشت به پشت هم بچسبانید.(انگشت دراز تر ها رو می گم) 2-چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید 3- به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند 4-سعی...
-
40 ثانیه
یکشنبه 23 تیرماه سال 1387 23:40
دارم حرف میزنم.نه دارم میشنوم. ساری(علی گاها منو اینطوری خطاب میکنه.) من دلم میخواد برم نیاگارا.ساری من حوصلم سر رفته.ساری ساری............... نمیدونم چرا چندوقته اینطوری شدم.دلم میخواد خوب شم.همون سارای همیشگی شم.خوشحال و بیخیال شم.نمیشه! یعنی دوباره خوب میشم؟؟؟؟؟ خدا کنه. دیروز که هوا روی مود خوب بود یه آفتاب داغ...
-
چشم ها را باید شست!!!!!
سهشنبه 4 تیرماه سال 1387 22:15
به نام خدا سلام عرض میکنم خدمت شنوندگان عزیز(وای خدا جوگیر شدم.)همون بینندگان منظورم بود. خوبید؟بهترید؟حالا جون داداش؟؟؟؟؟؟؟؟؟(سارا آروم بگیر!!!!!!) خوب حالا کلا روز زن و این حرفاتون مبارک. مال منم مبارک شد.حتما میخوایید بدونید چه جوری؟هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟کی خندید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ روز زن بنده به صورت کاملا manual مبارک شد....
-
تهطیلاتتتتتتتتتتت
دوشنبه 20 خردادماه سال 1387 00:36
سلام خوبین؟ وای از اونجا که منم دلم خواست از این تعطیلات پس منم تعطیلات خودم را چگونه گذراندم؟ از اونجایی گه بر همگان واضح و مبرحن است که ما شنبه ویکشنبه تعطیلیم پس من سرراست ازشنبه شروع میکنم. صبح با سلام وصلوات از خواب بیدار میشویم,یه چیزی میخوریم,بعدش میفهمیم که همین الان باید بدویم از خونه بیرون به دنبال خرید یه...