دردسر های یک سارا !

من به آزادی باد و باران،من به آزادی حسرت که نمی خواهم از آن یاد کنم،باز هم معتقدم...

دردسر های یک سارا !

من به آزادی باد و باران،من به آزادی حسرت که نمی خواهم از آن یاد کنم،باز هم معتقدم...

من برگشتم یک!!!!!!!!!!!

سلام دوست جونای عزیزم.
خوبین؟اونقدر دلم تنگ شده بود که خدا میدونه.
و اما!!!!!!باید بگم به دلیل خوش شانسیه بیش از حد آبجیتون,پرواز بنده به سمت ایران تاخیر داشت که در مورد پروازای خارجی خیلی کم اتفاق می افته.
و اما!!!!!تا لندن که هیچ,براتون بگم از عزیزانمون در ایران**ا*ی*ر که هرچی بگم کمه.اینقدر پذیرایی و احترام کردن که خدا میدونه و بس!!! از انگلیسی فصیحشون که هرچی بگم کم گفتم.فقط بگم یه مادر مرده بود مال خود انگلیس,این بدبخت تا رسیدیم مرد و زنده شد.مهماندار گفت به یه چاله هوایی نزدیک هستیم ممکنه یه لرزش احساس کنین,(البته یه لرزش من میگم یه چی شما میشنوی.)من تو حال خودم بودم که هواپیما یه حالی بهمون داد,این مادر مرده قبض روح شد.ازم پرسید جلیقه نجاتو بپوشیم؟گفتم نه بابا,دست انداز بود رفع شد.(مهماندار عزیز فراموش کرده بودن به زبان کفار هشدار بدن!)خلاصه که این خاطرات اینقدر زیاد که من باید از همین یه سفر یه کتاب بنویسم.مثلا موقع شام اونده میگه باقالی پلو با گوشت یا جوجه کباب؟من میگم خانم این آقا فارسی نمیدونه,یه پشت چشمی نازک کرد و گفت : chicken or fishe? من گفتم ماهی هم دارین؟گفت آهان beef گفتم گوشتتون مال گاوه؟ خانمه:نه,گوسفنده! فبل از اینکه آبرومون جلوی خارجیه بیشتر بره من از آقاهه پرسیدم:chicken or lamb? تو دلم دعا کردم حداقل یاد گرفته باشه برا دفعه بعد.
و اما!!!!! ولش کن اگه بخوام ادامه بدم مثنوی میشه هفت من کاغذ.
و اما!!!!! در مورد سوال مهسا جونم باید بگم خیلی کم بود برا دیدن مامان بابام, اما کافی بود برام تا اندازه یه سال شاید بیشتر غصه بخورم.اینکه تو خیابون هر کس و ناکسی به خودش اجازه بده بهت توهین کنه یا به جرم اینکه تو تاکسی با موبایل حرف زدی و خندیدی بخواد با دستای کثیفش لمست کنه.ااااااااااااااااااه
هوا هم برام زیادی گرم بود(وااااااا,چه نازک نارنجی!!!)و به دلیل خشکی هوا کلی جوش زدم.(وای,چه ننرررررررر.)
دیگه همین.
حالا بازم میام.
نظرات 4 + ارسال نظر
۱۱۱۴ پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:09 ب.ظ http://1114.blogsky.com

خدا حافظ ای شعر شب های شبانه

این که گفتی یعنی چه؟؟؟؟؟؟؟

زهرا پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:09 ب.ظ http://sookootez.blogsky.com/

می تونستی اون مهماندار از اون بالا پرت کنی پایین!!
------------------------------------
پیش من هم بیا!

دلم میخواست ولی یه هوا از من چاق تر بود.(با احترام به ساحت مقدس همه چاقا.)

عباس پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:18 ب.ظ http://www.shadmehrbest.co.cc/

سلام
خانم سارا
شما یه هیجان خواستی داری
چون سارا هستیو
بتحال
دوستدار
عباس

ممنون از لطفتون.همچین چیز خواستی هم نیستم.

مهسا جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:12 ب.ظ http://sabzm1250.blogfa.com/

سلام سارا جونی
عزیزم ماهان و ایران ایر
هر دو یکی از یکی بد تر هستن و تابستون 86 چمندون بزرگ خواهرم که حاوی کلی سوغات بود گم شد و اخرش هم بعد بیست بار تهران رفتن و برگشتن اونم تو اون مدت کم که یک ماه فکر کنم بود ، چمدون پاره و سگ گاز گرفته که البته بدون محتویات داخلش بود رو بهمون تحویل دادن و کلی جنس مارک دار رفت . من خودم هم چند بار با ایران ایر رفتم و فقط یک سرویسش نسبتا خوبه و وقت برگشت به ایران حتی یک اب هم دستمون ندادن و اخرش انقدر مادرم قرص هاش رو پشت سر هم و بدون غذا خورد نزدیک بود حالش بد بشه و تو مهراباد دیگه ما مثل گشنگان افریقا بودیم .
بیشتر اونهایی هم که در زمان کوتاه میان شرایط دقیق تو رو دارن و تو این همه سال ما هزار بار برنامه مشهد و کیش و دوبی ریختیم اما از دست یک مشت ادم مثلا مهمان نما که فقط هم برای ارضاء فضولی شون میان دیدن خواهرم از شهرمون تکون هم نخوردیم اما دو ما دیگه سعی داریم نگذاریم مثل هر سال بشه .
فرهنگ رو هم که لال می شم همون بس که خودت دیدی !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد