سلام خوبین؟
وای از اونجا که منم دلم خواست از این تعطیلات پس منم تعطیلات خودم را چگونه گذراندم؟
از اونجایی گه بر همگان واضح و مبرحن است که ما شنبه ویکشنبه تعطیلیم پس من سرراست ازشنبه شروع میکنم.
صبح با سلام وصلوات از خواب بیدار میشویم,یه چیزی میخوریم,بعدش میفهمیم که همین الان باید بدویم از خونه بیرون به دنبال خرید یه چیزی برا تز علی جانمان(ما هم حتما باید برویم نظر بدهیم.)(آخه خدا وکیلی خریدن کلید هم سلیقه میخواد؟)
وقتی ازپیدا کردن شی مورد نظر خسته و ناامید شدیم سر راه بازگشت به خونه Jean coutu خونمان پایین می افتد و یک حال اساسی به جیب مبارکمان میدهیم.(خودم هم نمیدونمااااا,ولی پامو که میذارم توش اصلا نمیفهمم چی میشه,مثلا دیشب داشتم به یاسی میگفتم یه کاندیشنر خریدم ماه, مو رو سموث و شاینی میکنه.یاسی یه نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد(من موهام خودش خیلی صاف و براقه.)گفتم نهههه برا همه خوبه. خدایا بازم میگم یه عقلی چیزی,خودت میدونی دیگه .آخه چرا باید وقتی میرسم به کش بفهمم باید 50 تا پیاده شم؟بابا ما دانشجوییم!!!!!!)
انشاالله میرسیم به خونه,یه چیزی سریع میزنیم به بدن,بعد میفهمیم به حول وقوه الهی عصر میخوایم بریم اپرا.
دیگه خواهر برادرا,سریع کارامونو میکنیم که انشاالله با 30 دقیقه تاخیر به موقع برسیم.
بعدش دلتون نخواد یه مسافتی دنبال اتوبوس میدوویم تا خداوند و تمام ائمه که میشناسید و نمیشناسید کمک میکنن و ما به اتوبوس میرسیم.
بعد دیگه میرسیم به محل مورد نظر,حالا دمای هوا رو بگم که 67878898 درجه میباشد و حسابی هم شرجی.
یعنی خدا قبول کنه انگار داشتیم تو شیشه مربا شنا میکردیم.جمعیت هم در حد خداگونه.بعدش باید وایمیستادی تا ببینی چی به چیه. بعدش من عینکو نبرده بودم و در نتیجه ساب تایتل رو نمیتونستم بخونم.و.....................
حال کردین چه دل انگیز بود؟هی بگین بیا بنویس! بازم بگم؟
بعدش ما دوتا پرده اپرا رو دیدیم و پیچوندیم چون فستیوال مد دوتا خیابون اونطرفتر بود,حالا ما با جه سرو وضعی رفتیم اونجا نمیگم که .......نه میگم!بلوزامون از عرق به تنمون چسبیده بود و آرایش هم که به ...اک رفته بود ایضا پاشنه پامون.اون ساعتی هم که ما اجلال نزول نمودیم موقع فشن لباس زیر بود.(جمیعا صلوات.)
یه خورده محضوض شدیم و قبل از آب شدن از خجالت برا مراسم عبادی-سیاسی شام رفتیم.
خلاصه که اجرا اون مراسم طولانی شد و ساعت 12:... از رستوران اومدیم بیرون و قبل از ساعت 2 بامداد تو خونه خودمون بودیم. یه هوا هم با هم فک زدیم و لا لا!
آخ راستی یادم رفت بعد از jean coutu هم رفتیم شپش مارکت نزدیک خونمون و 3 عدد کوسن با 1 عدد میز اتو خریدیم.
نتیجه گیری اخلاقی: همیشه قبل از رفتن به برنامه مد و این چیزا بدونین چی میخوان نشون بدن.
نتیجه گیری مذهبی: خدایا لابی جیب ما را با خودت قوی گردان. (چی؟ربط نداشت؟...خیلی هم داشت با دقت بخون!!!!!)