دردسر های یک سارا !

من به آزادی باد و باران،من به آزادی حسرت که نمی خواهم از آن یاد کنم،باز هم معتقدم...

دردسر های یک سارا !

من به آزادی باد و باران،من به آزادی حسرت که نمی خواهم از آن یاد کنم،باز هم معتقدم...

تهطیلاتتتتتتتتتتت

سلام خوبین؟

وای از اونجا که منم دلم خواست از این تعطیلات پس منم تعطیلات خودم را چگونه گذراندم؟
از اونجایی گه بر همگان واضح و مبرحن است که ما شنبه ویکشنبه تعطیلیم پس من سرراست ازشنبه شروع میکنم.
صبح با سلام وصلوات از خواب بیدار میشویم,یه چیزی میخوریم,بعدش میفهمیم که همین الان باید بدویم از خونه بیرون به دنبال خرید یه چیزی برا تز علی جانمان(ما هم حتما باید برویم نظر بدهیم.)(آخه خدا وکیلی خریدن کلید هم سلیقه میخواد؟)
وقتی ازپیدا کردن شی مورد نظر خسته و ناامید شدیم سر راه بازگشت به خونه Jean coutu خونمان پایین می افتد و یک حال اساسی به جیب مبارکمان میدهیم.(خودم هم نمیدونمااااا,ولی پامو که میذارم توش اصلا نمیفهمم چی میشه,مثلا دیشب داشتم به یاسی میگفتم یه کاندیشنر خریدم ماه, مو رو سموث و شاینی میکنه.یاسی یه نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد(من موهام خودش خیلی صاف و براقه.)گفتم نهههه برا همه خوبه. خدایا بازم میگم یه عقلی چیزی,خودت میدونی دیگه .آخه چرا باید وقتی میرسم به کش بفهمم باید 50 تا پیاده شم؟بابا ما دانشجوییم!!!!!!)
انشاالله میرسیم به خونه,یه چیزی سریع میزنیم به بدن,بعد میفهمیم به حول وقوه الهی عصر میخوایم بریم اپرا.
دیگه خواهر برادرا,سریع کارامونو میکنیم که انشاالله با 30 دقیقه تاخیر به موقع برسیم.
بعدش دلتون نخواد یه مسافتی دنبال اتوبوس میدوویم تا خداوند و تمام ائمه که میشناسید و نمیشناسید کمک میکنن و ما به اتوبوس میرسیم.
بعد دیگه میرسیم به محل مورد نظر,حالا دمای هوا رو بگم که 67878898 درجه میباشد و حسابی هم شرجی.
یعنی خدا قبول کنه انگار داشتیم تو شیشه مربا شنا میکردیم.جمعیت هم در حد خداگونه.بعدش باید وایمیستادی تا ببینی چی به چیه. بعدش من عینکو نبرده بودم و در نتیجه ساب تایتل رو نمیتونستم بخونم.و.....................
حال کردین چه دل انگیز بود؟هی بگین بیا بنویس! بازم بگم؟
بعدش ما دوتا پرده اپرا رو دیدیم و پیچوندیم چون فستیوال مد دوتا خیابون اونطرفتر بود,حالا ما با جه سرو وضعی رفتیم اونجا نمیگم که .......نه میگم!بلوزامون از عرق به تنمون چسبیده بود و آرایش هم که به ...اک رفته بود ایضا پاشنه پامون.اون ساعتی هم که ما اجلال نزول نمودیم موقع فشن لباس زیر بود.(جمیعا صلوات.)
یه خورده محضوض شدیم و قبل از آب شدن از خجالت برا مراسم عبادی-سیاسی شام رفتیم.
خلاصه که اجرا اون مراسم طولانی شد و ساعت 12:... از رستوران اومدیم بیرون و قبل از ساعت 2 بامداد تو خونه خودمون بودیم. یه هوا هم با هم فک زدیم و لا لا!
آخ راستی یادم رفت بعد از jean coutu هم رفتیم شپش مارکت نزدیک خونمون و 3 عدد کوسن با 1 عدد میز اتو خریدیم.



نتیجه گیری اخلاقی: همیشه قبل از رفتن به برنامه مد و این چیزا بدونین چی میخوان نشون بدن.

نتیجه گیری مذهبی: خدایا لابی جیب ما را با خودت قوی گردان. (چی؟ربط نداشت؟...خیلی هم داشت با دقت بخون!!!!!)
نظرات 12 + ارسال نظر
مهربانو دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:01 ق.ظ http://BARAN-BAHARI52.BLOGFA.COM

برای لابی جیبت یه آمین بلند و کش دارگفتم ..
سارا گلم .. ممنون از کامنتای قشنگت .. عزیزم چقدر لطف داری...
میدونی تو اینهمه کامنت گذار اسم زیبای تو کم بود؟؟
آیکون بوسه و گل

فهیمه دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:00 ب.ظ http://fhoseini.persianblog.ir

به به بالاخره ما این سارا خانوم رو دیدیدیم... چه عجب ... بعد از ۳۶۵ روز تشریف اوردین... دست . صوت ... می گما این تعطیلات چقدر چسبیده بهتون... کندم نمی شنه نه!!!!!... مخصوصا اون قسمت فشن لباس.... وااااااااای ... شما به جای اینکه خستگی در کنید تو این تعطیلات خسته تر شدید....
به هر حال خوش باشید...

عزیزم 366 روز.امسال کبیسه میباشد.

مهسا دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:00 ب.ظ http://sabzm1250.blogfa.com/

سلام سارا جون جون جان
اصطلاح جدید رو حال کردی ؟
به به چه قسمت خوبی رسیدین جای من و عشقولانم خالی هر چند که اون لحظه می فرستادمش دنبال نخود سیاه تا نگاه نکنه چی به چیه
من که پارسال تو تیر رفتن هلند یخ زدم از سرما همه جا یک کت و پالتو همراهم بود

خواهر اون هلند بود.اینجا کانادا میباشد.هواش دیوونس 8ماه میلرزی 2ماه میپزی 2 ماه بلاتکلیفی.

پریسا سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:59 ق.ظ http://ashiyaneyeheshgh.bloghfa.com

سلام .ممنون به وبلاگم سر زدی.شما هم وبلاگ با حالی داری.پس حسابی از فشن لباس زیر مستفیذ شدین.

مریم سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:45 ق.ظ http://mayjoon.blogfa.com

ساراجونم این همه خوش گذشته این همه خندیدین...
وای این دعای آخر پستت تو خیلی هستم! یعنی برای شما و ما و همه آمین.

روث سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:56 ب.ظ

سلام سارا جان
ما زو هم با خودت این جاهای خوب خوب ببر دیگهههههههههههههههههههههههههههههههه

عزیزم این شمایی که ما رو جاهای خوب میبری.

علی پنج‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:52 ب.ظ

Sara khanome khoshgelam salam,besiar besiar az khandane poste zibayetan mash'oof shodim. osoolan shoma yek shahkar hastid ke goosheye koochaki az an ra dar in jaye khalvat be nemayesh migozarid. ma besiar be shoma va honarhaye zibayetan alaghemandim va taghazamandim ke bishtar benevisid.
Permanent Eradatmand:Ali

cher mon mari merci.
je t'aime.

فهیمه یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:33 ب.ظ http://fhoseini.persianblog.ir

عزیزم من از مشهد اومدم...

خجسته یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:18 ق.ظ http://www.qooqel.blogfa.com

http://

خجسته یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:25 ق.ظ http://www.qooqel.blogfa.com

سلام
خوبه که می نویسی!
من بعد از سالها دوری برگشته ام
کلامت رو برای نقد خودم می پسندم!
با احترام

فهیمه یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:38 ب.ظ http://fhoseini.persianblog.ir

با مرد حامله آپم بیا ... [گل]

فهیمه سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:07 ب.ظ http://fhoseini.persianblog.ir

روزت مبارک....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد