دردسر های یک سارا !

من به آزادی باد و باران،من به آزادی حسرت که نمی خواهم از آن یاد کنم،باز هم معتقدم...

دردسر های یک سارا !

من به آزادی باد و باران،من به آزادی حسرت که نمی خواهم از آن یاد کنم،باز هم معتقدم...

40 ثانیه

دارم حرف میزنم.نه دارم میشنوم. ساری(علی گاها منو اینطوری خطاب میکنه.) من دلم میخواد برم نیاگارا.ساری من حوصلم سر رفته.ساری ساری...............
نمیدونم چرا چندوقته اینطوری شدم.دلم میخواد خوب شم.همون سارای همیشگی شم.خوشحال و بیخیال شم.نمیشه!
یعنی دوباره خوب میشم؟؟؟؟؟ خدا کنه.
دیروز که هوا روی مود خوب بود یه آفتاب داغ شد.(امروز از صبح داره شرشر بارون میاد.)خلاصه که ملت از این هوا استفاده نمودند و همه با دوتا کف دست لباس تو خیابونا ولو بودند ایضا ما.
رفتیم شهر بازی رو به قدوممون مزین کردیم.خودمون رو حسابی خجالت دادیم و تن و بدن بدبختمون رو حسابی لرزوندیم.
آخه یکی به من بگه نفله تو که ترس از ارتفاع داری چی میگی؟؟
برا هر بازی حداقل سه ربع تو صف بودیم که چی؟بریم 40 ثانیه جیغ بزنیم.بازم میگم خدایا عقلی شعوری دست کم یه کوچولو علاقه به ادامه حیات.
علی که رسما مرد دیروز.
یعنی اون آخر یه بازی سوار شدیم بومرنگ من که تمام اون 40 ثانیه داشتم خواهر مادرمو دعا میکردم وقتی هم پیاده شدیم دیدم اگه همین الان سر خر رو به سمت خونه کج نکنم دو احتمال وجود داره یا بی علی میشم یا کار دست خودم میدم.
دیشب تا صبح خواب میدیدم دارم از لورر کوستر پرت میشم.

اضافات:نداره!!!!!!!
نظرات 12 + ارسال نظر
دنیای من دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:05 ق.ظ http://khesareh.blogsky.com

دوست عزیز سلام
قلم خوبی دارین
نوشته هاتون خوندنیه
و دلنشین
موفق و شاد باشی.

ممنون

صحرا صبوری دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:47 ق.ظ http://sahra87.persianblog.ir

سلام . از آشنایی با شما خوشبختم و ممنونم که قصه زندگی منو می خونید . من تازه اول راهم و حرفها و اندرزهای شما دوستان خوب برام خیلی اهمیت داره . فقط گفتم از طریق این کامنت ازتو ن تشکر کنم و سلامی کرده باشم.

فهیمه دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:42 ب.ظ http://fhoseini.persianblog.ir

می گم چقدر دیر دیر آپ می کنی... بابا خجالت بکش... زشته...
همیشه به گردش ... راستی چرا عکس نمی ذاری... خوب یه کم عکس بزار ما هم از اون دیار غریب فیض ببریم...
شاد باشی

سعید سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:29 ق.ظ http://www.saeedrm.blogfa.com

سلام
خوبه! حسابی خوش می گذره! امیدوارم همیشه شاد باشید!

فهیمه سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:19 ق.ظ http://fhoseini.persianblog.ir

بله عزیزم یادت می دم...
ببین تو پرشین بلاگ حتما باید عکسات آدرس داشته باشند... یعنی تو یه سایت دیگه عکسات رو ذخیره می کنی... من تو سایت www.imagecave.com ثبت نام کردم ... تو این سایت ثبت نام می کنی...(خیلی راحته)... بعد عکسات رو ادد می کنی ... و بعد اولین آدرس رو کپی کرده و در درج تصویر در صفحه وبلاگت قرار می دی... اصلا کاری نداره...
سریع بیا عکس بزار... اگه سوالی هم داشتی بپرس...

چشم همه سهیمو میکنم.

رضا (همیشه سبز ) چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:09 ب.ظ http://r-lak.blogfa.com/

سلام راحت می نویس
موفق باشی

مهربانو پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:49 ب.ظ http://BARAN-BAHARI52.BLOGFA.COM

ترسیدی؟؟ خوب همین هول و تکوناش با حاله دیگه!!

خواهر تو به این میگی خول و تکون؟
یعنی تو راه خونه دیدم یه چی تو گلومه.گلاب به روت تف کردم دیدم آپاندیسمه.

مینا جمعه 28 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:45 ق.ظ http://www.sokoout.blogsky.com

سلام سارا جونن خوبی؟ منرسی که سر زدی عزیزم من یه بلاگ جدید زدم حتما سر بزن www.minamansouryyy.blogfa.com

مریم یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:30 ب.ظ http://mayjoon.blogfa.com

من عاشق شهربازیم اما از زمانی که نوجوون بودم تاحالا نرفتم....

شیده(ماجراهای خانه ما) یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:21 ب.ظ http://ghosebighose.persianblog.ir

سلام عزیزم. مرسی که به من سر زدی. اون نوشته هم خیلی واضح بود!!! اما هنوز واسه خودمم درکش مشکله ! نمیدونم واقعاْ چی شد؟؟!!!

مینا دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:20 ب.ظ http://minamansouryyy.blogfa.com

سلام سارا وبلاگ جدیدمو اپ کردم بیا منتظرتم عزیزم

شیده(ماجراهای خانه ما) سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:08 ب.ظ http://ghosebighose.persianblog.ir

من آپم. نوشتم که چی شده. بیا بخون. بیشتر خنده داره تا گریه دار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد