دردسر های یک سارا !

من به آزادی باد و باران،من به آزادی حسرت که نمی خواهم از آن یاد کنم،باز هم معتقدم...

دردسر های یک سارا !

من به آزادی باد و باران،من به آزادی حسرت که نمی خواهم از آن یاد کنم،باز هم معتقدم...

After concert


یه سلام عیدی و بسیار بسیار گرم به همه دوستان.
اخ خدا جون,چرا اینقده اینجا سرده؟ دیشب یکی از شبای سرد بود که باد بدی هم میومد.
ببین چقده سرد بود که اندی و سپیده هم دلشون برامون سوخت و مصرانه می خواستن بدونن ما چطوری اینجا زندگی میکنیم؟
دیشب طبق معمول همه برنامه های ایرانی راس ساعت شروع شد,راس ساعت یعنی در رو ساعت 10 بستن و برنامه سر ساعت شروع شد.
اونی که تا لحظه آخر به stage چسبیده بود کی بود؟من؟ نه.................
اونی که پشت سر این خانومه وایساده بود تا راحت باشه و کسی مزاحمش نشه کی بود؟علی؟yes sure
کلا خیلی خوش گذشت,من سعی کردم سوتی ندم,نسبتا موفق بودم.(چون از اول تا اخر سر جام نبودم.)
این کنسرت کل ایدئولوژیم رو نسبت به زندگی و یه سری آدما تغییر داد.
اولا سپیده بر خلاف تصورات من قد بلند نبود.(من چرا فچ میکردم باید بلند باشه؟)

دوم اندی خیلی با جنبه و مهربون بود.

سوم مردم ما هر کجا و در هر موقعیتی باشن غیرت و تعصبشون رو حفظ میکنن.(یعنی انتظار دارن بقیه برا دوست دخترشون حریم 10 متری بذارن و اگه خدای نکرده در اون شلوغی و وجود نزدیک 2000 نفر تو یه فضای کوچیک یکی ناخواسته وارد اون حریم 10 متری شد باید همون جا دخلشو آورد.)

چهارم اینکه من از آدمای دو رو خوشم نمیاد,واقعا چرا آدم باید نون به نرخ روز بخوره؟چرا باید یه کسی بتونه نون تو خون مردم بزنه؟باید بگه مردم شعور ندارن؟باید وقتی ایرانه بگه مردم حق ندارن نفس بکشن,بعد که پاشو از ایران بذاره بیرون جلد عوض کنه و تو شادی های همون مردم شریک شه؟آب هم از آب تکون نخوره؟هان؟من شاکیم!من دیشب برام زهر شد.چطور تو ایران این کارا بد بود؟پسرا نباید به دخترا نگاه میکردن,آهنگ با صدای بلند گوش میکردن.حالا پرو پرو بیاد کنسرت,بالا پایین هم بپره.خیلی زور داره.
همین آقا چند وقت پیش که همه رفته بودیم ice hotel اونجا تو تالار اصلیش موزیک میذارن و خوب همه یه قر کوچولو میدادن,منم که همه میدونن عاشق رقصم,ولی خدایی سردم بود و یه مقدار از این حرکات به خاطر سرما بود.برگشته میگه قرتی خانوم.من از اینکه کسی بهم بگه قرتی ناراحت نمیشم ولی اینکه اون بگه خیلی برام زور داره,منم گفتم آره عزیزم من همینم از اول عمرم همینطوری بودم,رنگ عوض نمیکنم.(فچ کنم علی اون روز از اینکه من حاضر جوابی کردم ناراحت شد.)من حالم از اینجور آدما بهم میخوره.

پنجم من وعلی توانایی دوست یابیمون بالاست,همون وسط برنامه با یه خانومه و دختر کوچولوش که اون نی نی هم مثل من به stage چسبیده بود آشنا شدیم و من که طبق معمول بلند بلند فکر میکنم, مثلا رقاصه زشته,بغلیمون وول میخوره و ...... این باب اشنایی شد چون اون خانومه هم همین فکرارو میکرد.دیگه شماره دادیم و شماره گرفتیم و خانومه که فهمید ما میخواییم تاکسی بگیریم گفت خودم میرسونمتون.

ششم من خیلی خوبم.زیادددددددددددددددددددددددد

هفتم جای همتون خیلی خیلی..............خالی بود.

اضافات: هنوز حالم بده.

عید شما مبارک.

سلام دوست جونا
وای عید شدا...................باورتون میشه؟
اینگده خوشحالم..............این اولین عید مستقل من بود.
دیشب برا مراسم عید رفتیم خونه کیوان که از همه بزرگتره.بسیار بسیار جای همه خالی بود.
احساس کردم یه فصل جدید وارد زندگیم شد و یه صفحه از زندگیم ورق خورد.(وای چه غلطا)
وقتی همه دور سفره هفت سین خوشگل بهارک نشسته بودیم و من پیش علی نشسته بودم باورم شد,این منم یه آدم جدید.دیگه دختر بابا نبودم که تا عید شد بپرم بوس بدم عیدی بگیرم.دور اون سفره هفت سین احساس کردم وارد یه دنیای جدید شدم با یه خانواده جدید و یه عالمه دوستای خوب که میتونم تا اون دور دورا باهاشون برم.تازه حس ماجراجوئیم هم گل کرد و میخوام قهرمان داستان زندگیم باشم.ممنون خدا جون.
سر سفره هفت سین یه عالمه تصمیم جدید گرفتم.
1:تو این سال جدید بیشتر به حرفای علی گوش کنم و باهاش خیلی خیلی خیلی مهربون و خوش اخلاق باشم.(علی جون,جو گیر نشو این جلو مردمه.)
2:یه خورده عاقل شم.
3:قبل از اینکه حرف بزنم روش فکر کنم.
4:سنجیده عمل کنم.
5:دست از این تنبلی بردارم.
6:احساسی تصمیم نگیرم.
7:نذارم چیزی عصبیم کنه.
8:به رفتارای بقیه اهمیت ندم وخودمو نخورم.
9:منظم و مرتب بشم.
10:رقص چاچا یاد بگیرم.
و امروز صبح در راستای همین تصمیمات بعد از کلی فحش به خودم و زمین و زمان اعلام کردم خسته ام و مدرسه نمیرم.علی رو با قهر و اخم راهی کردم بره دانشگاه و خودم تا 11 خوابیدم.الان هم که در خدمت شمام دورم پر از روزنامه و مجله ست و خوشگلا هم طبق معمول باید برقصن.
نتیجه اینکه,تصمیم منم مثل تصمیم کبری بوده و بازم فردا کتابم زیر بارونه و یه چی دیگه,تصمیمات دیشب خیلی آنی و از رو هوا و کلا به دلیل افراط در خوردن و نوشیدن و شادی کاذب بوده.(خدا رحم کرد کسی بهم پیشنهاد ازدواج نداد.)
نتیجه اخلاقی:وقتی رو هوایین تصمیم نگیرین.

اضافات: کسی کلاس رقص سراغ نداره؟

یه دنیا کار

سلام دوس جونا خوبین؟

من؟عالیم از این بهتر نمیشه,نخ سوزن که خونمون کاملا بهم ریخته کلا دیگه لباس تمیز نداریم و داریم تحت plane  لباس کثیف اما قابل پوشیدن زندگی میکنیم.میدونی دارم به چی فچ میکنم؟اینکه من بسیار بسیارسر آشپز خوبیم.میدونین که ,از همونا که میگن مواد لازم:.....اینقد,......به میزان لازم,......یک بند انگشت(حالا بند انگشت بند انگشتی یا گودزیلا معلوم نیست.)

ولی من خیلی کار درستم. الان داشتم سالاد الویه دیشبو میخوردم و به خودم آفرین میگفتم.تازه من بالای سرش هم نبودم و کاملا به صورت تحت لیسانس تهیه شد.

من امروز تعطیلم,درست که 2 شنبست ولی3 نفر در کبک به خاطر ریختن سقف به دلیل سنگینی برف کشته شدن و مدرسه ما برا بازدید فنی تعطیل,خدایشان بیامرزد چون من همیشه 2شنبه ها برا مدرسه رفتن مشکل دارم از فرط زرنگی و همیشه سر این مسله با علی یه contact کوشولو داریم,بیچاره صداش از تنبلی من در میاد.

بزارین یه جور دیگه به مسئله نگاه کنیم,الان که من در خدمتتونم یه کوه لباس در اتاق بغلی منتظر نوبت حمومن.خونمون مثل بازار شام توی فیلماس و اندی هم داره با آخرین توان جیغ میزنه خوشگلا باید برقصن و من واقعا موندم که نکنه بدش بیاد پس(................)  ببخشید که معطل شدید.

آره دیگه ما اینیم,وای بچه ها ما آخر هفته داریم میریم کنسرت اندی و سپیده.وقتی بلیتو خریدیم یه ساعت داشتیم فچ میکردیم سپیده چه صیغه ایه؟حالا بعد از خریدن بلیت تازه فهمیدیم میزا 10 نفرس.خوب دیگه خودتون فچ کنین من با این سوتی های ضایع چند تا سبیل هم بشین بغل دستم.

فردای خریدن بلیت من داشتم برا بچه ها تعریف میکردم که در همان لحظه3000 volunteer  پیدا شد.

نه که من خیلی محبوبم,ملت دلشون نمیخواد این فرصت طلائی رو از دست بدن.4ساعت اونجاییم خدا میدونه من قرار چه سوتی های استثنائی بدم.خودمم بعدش یادم نمیاد,هی به علی میگم یادش بمونه بعدش بهم بگه,ولی اونم سعی میکنه فراموششون کنه.

خلاصه ظرف 3 سوت میز ما و میز بغلی پر شد,من موندم چرا این کنسرت گذارا فروش بلیتشونو contract نمیکنن به من؟100%سود خالص

حالا فردا هم باید برم به قول دوست جون پیمان شلوار کنسرت بخرم.(علی,بالاخره نگفتی یعنی چی این.؟؟؟؟)

به قول سریال ماه رمضون1000 سال پیش:حالا من چی بپوشم؟

اضافات:راستی راستی من چی بپوشم؟

اضافات:خدایا شکرت.