-
میامممممممممممممم
پنجشنبه 9 خردادماه سال 1387 04:56
سلام این پست نتها نشان دهنده عدم ملاقات نویسنده با عزراییل میباشد و هیچ ارزش دیگری ندارد. زودی میامممممممممممممممم.
-
وجدان درد من!!!!!!!
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1387 22:58
سلامممممممم خوبین؟ منم خوبم.نمیدونم چرا فکر میکنم دارم دوباره عاشق میشم,یا شدم یا هر کس دیگه تو این هوا عاشق میشه؟(اینو زیاد مطمئن نیستم) مخلص کلام ,28 اردیبهشت سالگرد جشن عروسی من و علی جونم بود. (هر چند که اون روز برا هر دومون روز سخت و خسته کننده ای بود) اما دارم به یه سالی که بینمون گذشت فکر میکنم,میدونم برا علی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1387 19:08
سلام حالم خرابه.وزن اضافه کردم,ترممو از دست دادم,ساعت خواب وبیداریم عجیب به...اک رفته و همش بیحال و خستم.(محصولات سفر به ایران.) چه مسافرت دوست داشتنی,مخصوصا که در نهایت نوه خاله دست دیزه هر دو طرف هم ازت شاکی باشن که چرا بهشون سر نزدی,چرا تو مهمونی بهشون زیاد محل ندادی؟و .............. همه برنامه هات با مهمون بازی...
-
من برگشتم یک!!!!!!!!!!!
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1387 19:02
سلام دوست جونای عزیزم. خوبین؟اونقدر دلم تنگ شده بود که خدا میدونه. و اما!!!!!!باید بگم به دلیل خوش شانسیه بیش از حد آبجیتون,پرواز بنده به سمت ایران تاخیر داشت که در مورد پروازای خارجی خیلی کم اتفاق می افته. و اما!!!!!تا لندن که هیچ,براتون بگم از عزیزانمون در ایران**ا*ی*ر که هرچی بگم کمه.اینقدر پذیرایی و احترام کردن که...
-
بازگشت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1387 08:07
سلام دوستم جونا اینا رو دارم تو فرودگاه مینویسم.(میدونین که آبجیتون اخر شانسه,پرواز 2 ساعت تاخیر داره.) خلاصه اینکه واقعا از حجم کامنتاتون خجالت کشیدم.(بابا جون,چرا میاین میخونین میرین؟من دل دارم به خدا!!) بهناز جونی,به محض اینکه خواهر مادرو پیچوندم je vais tu telephoner .(مخلص کلام ما مخلصیم,شیرینی فراموش نشه.) حالا...
-
دارم میرم به تهران .......
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1387 01:36
لا لای لای لا لای لای به به سلام به همه عزیزانم, عزیزم این چه رفتاریه,جرا میزنین؟ خوب بابا جون دارم کارامو میکنم برم ایران دیگه.فقط یه چی من برم چه جوری dancing with star ببینم؟هان؟؟؟؟؟یارا جونم ببین برام تعریف کن!نگین نتیجش میاد صفحه اول یاهو که میزنمتون. بچه ها جون اگه کسی میدونه ماهواره این برنامه رو داره یا...
-
up کاملا الکی
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1387 19:05
::: یک داستان حقیقی اما تلخ ::: مزدا 323 قرمز رنگ، تا به نزدیکی دختر جوان رسید به طور ناگهانی ترمز کرد . خودرو چند قدم جلوتر از دختر جوان از حرکت ایستاد ، اما راننده، خودرو را به عقب راند، تا جایی که پنجره جلو دقیقا روبروی دختر جوان قرار گرفت . این اولین خودرویی نبود که روبروی دختر توقف می کرد ، اما هریک از آنها با بی...
-
یک زن
جمعه 9 فروردینماه سال 1387 19:09
خلقت زن از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت. فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : « چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید ؟ » خداوند پاسخ داد : « دستور کار او را دیده ای ؟ » او باید کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد. باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند. باید بتواند با...
-
up بیمورد.
چهارشنبه 7 فروردینماه سال 1387 19:11
سلام دوست جونا. اصلا نمیدونم چرا دارم این پستو مینویسم؟چون خیلی کار دارم؟چون فردا پرزنتیشن دارم و حتی یه جمله هم آماده نکردم یا دلیل دیگه ای داره؟من تو دوران طلائی کنکور هم همین طورا بی خیال بودم وقتی همه شما عزیزان در حال خوردن کتابای عزیزتون بودین من داشتم آخرین مدا رو بررسی میکردم و رمان میخوندم و رمان مینوشتم....
-
After concert
یکشنبه 4 فروردینماه سال 1387 02:34
یه سلام عیدی و بسیار بسیار گرم به همه دوستان. اخ خدا جون,چرا اینقده اینجا سرده؟ دیشب یکی از شبای سرد بود که باد بدی هم میومد. ببین چقده سرد بود که اندی و سپیده هم دلشون برامون سوخت و مصرانه می خواستن بدونن ما چطوری اینجا زندگی میکنیم؟ دیشب طبق معمول همه برنامه های ایرانی راس ساعت شروع شد,راس ساعت یعنی در رو ساعت 10...
-
عید شما مبارک.
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1387 20:24
سلام دوست جونا وای عید شدا...................باورتون میشه؟ اینگده خوشحالم..............این اولین عید مستقل من بود. دیشب برا مراسم عید رفتیم خونه کیوان که از همه بزرگتره.بسیار بسیار جای همه خالی بود. احساس کردم یه فصل جدید وارد زندگیم شد و یه صفحه از زندگیم ورق خورد.(وای چه غلطا) وقتی همه دور سفره هفت سین خوشگل بهارک...
-
یه دنیا کار
دوشنبه 27 اسفندماه سال 1386 20:01
سلام دوس جونا خوبین؟ من؟عالیم از این بهتر نمیشه,نخ سوزن که خونمون کاملا بهم ریخته کلا دیگه لباس تمیز نداریم و داریم تحت plane لباس کثیف اما قابل پوشیدن زندگی میکنیم.میدونی دارم به چی فچ میکنم؟اینکه من بسیار بسیارسر آشپز خوبیم.میدونین که ,از همونا که میگن مواد لازم:.....اینقد,......به میزان لازم,......یک بند انگشت(حالا...
-
سارای مریض
دوشنبه 27 اسفندماه سال 1386 05:04
سلام به همه دوست جونای مهربون. اینگده خوشحال شدم وقتی دستور میرزا قاسمی رو دیدم.از همتون ممنون. الان که دارم پاستیل می خورم و اینا رو مینویسم بسیار بسیار زیاد دلم گرفته دلم مامانمو می خواد. دیشب رفتیم شام مهمونی,یکی از دوست جونامون مامانش از ایران اومده همه دوستا رو دعوت کرده بود. مامانش یه غذاهای خشمزه ای درست کرده...
-
تصمیم کبری
شنبه 25 اسفندماه سال 1386 19:48
خواهر برادرا سلام.خوبین؟ من مطمینم الان این blogsky ازپرویی من داره حرص میخوره.دیشب کلی نوشتم پرید.حالا دوباره مینویسم. اولا من از امروز میخوام بگم ِ عیدتون مبارک.چون شاید اون روز یادم بره.حتما وقتی دعای سال تحویل میخونین یادم کنین میخوام بگم خوشبختی همین چیزای سادست سلامتیتون خانوادتون و......... خوب دیگه کجا رو نگاه...
-
آخر شانس
پنجشنبه 23 اسفندماه سال 1386 23:35
با اجازه..... برادرا روشونو بگیرن. خوبین؟منم! میخوام بگم کم اوردن مال آدم بی جنبست.منم خدای جنبه.یه بار نوشتم پاک شد.حالا دوباره می نویسم. گفته بودم آخر شانسم؟نه! خب گفتم! یعنی lucky luck رو دیدین؟من ساراشونم!جرات نمیکنم برم دریا.....آبرو برام نمیمونه. پریشب زنگ زدم علی گفتم می خوام برم خرید.علی جون فرمودن میام با هم...
-
شانس
چهارشنبه 22 اسفندماه سال 1386 20:13
سلام خوبین؟ یه عالمه نوشتم پرید.شانسو میبینین؟!!!!!!!!!!!!!
-
After trouble
چهارشنبه 22 اسفندماه سال 1386 00:11
سلام سلام همه خوبن؟خدا رو شکر. امروز اینقده از صبح الکی خوجحال بودم که اعصاب بچم ریخت به هم. گفت:مثلا به شما ویزا ندادن ها من هم که خدا رو شکر همیشه از اعماق قلب و دل و روده و اثنی عشر و جزایرلانگرهانس و مثانه و همون دوروبرها خوجچال....بیخیال گفتم بابا حالا چی شده؟خب نمیریم!تازشم همه اینقده دلشون تنگ...
-
درد سر ۱
سهشنبه 21 اسفندماه سال 1386 03:04
خدا کن شما خوب باشین. من که خوب نیستم اصلا. یه چند وقتی بود برا visa اقدام کرده بودم که یه ماهی بیام ایران. صبح جوابش اومد........به علی دادن به من نه. البته میگه نمیرم تنها....اما این نامردیه.آخه چرا؟ بسیار بسیار غصه دار شدم ولی چون کمی تا قسمتی زیادی شادم زود یه دست فراموشی سپردم و خوجحال به زندگی ادامه دادم. من...
-
معرفی
سهشنبه 21 اسفندماه سال 1386 01:20
اومدم بگم کیم. من سارا هستم.۲۳ سالمه.یه علی هم دارم که خیلی دوسش دارم. از خانوادم دورم ولی با علی همه چی خوبه. Canada زندگی میکنیم. من francais میخونم.کلا زندگی خوبه. علی ۲۵ سالشه.دانشجو فوق. عزیزانی که اطاعات بیشتری میخوان mail بزنن. با تشکر
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 اسفندماه سال 1386 23:41
سلام خوبین؟ اگه من اینجام به خاطر لطف یه دوست. دوستم جون که اینجا با هم ا شنا شدیم.